دیشب توی خواب معقولتر بودم . انگار کمی آرامتر . صبح که بیدارشدم و فهمیدم که دنیای بیداری و واقعیت به آن تکّۀ کوچک و کوتاه ِ کابوس هم سرایت کرده برای چندساعتی گیج بودم. داشتم فکر میکردم حالا از خواب و ازبیداری حالا از اینهمه " زنده گی " به کجاپناه ببرم تابتوان در آن کمی مُرد ؟ آنقدر که برای بقیۀ زنده گی توان بلند شدن داشته باشی. خدایا مرز خواهش و التماس و غرزدن هایم در هم ریخته. قربانت خودت با خدایی هایت سوایشان کن.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ڪـاڪ[Angry]ــتوω آثار استاد محمد حسین حقجو China Tunnel Lights for sale Brian اموزش جامع بازی انفجار Kent وبلاگ تخصصی اطلاع رسانی متقاضیان املاک منطقه 1-2-3 تهران اتاقک مخفی بهترین سایت کسب درآمد از وبلاگ و وبسایت طرفدارن باشگاه رئال مادرید